عشق یعنی ح ، سین ، یاء و نون
ای خلایق بنویسید به سنگ لحدم
/
من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم
//
ننویسید که او نوکر بدبختی بود
/
بنویسید که او منتظر مهدی بود
بسم رب الحسین هنوز پاهایم را دوست ندارم... با وجود درک حضور حضرت عشق برخاست و از میعادگاه فاصله گرفت چشم های بارانی به عقب می نگریست و با اشک هایی عجین شده با التماس و تضرع میگفت : بروم؟! . آسمان سیاه و غبار آلوده شهر به سینه ام چنگ میزند هنوز نتوانسته ام به فضای شهر اخت بگیرم،هنوز با خاک شلمچه مآنوسم بغض سنگینی گلویم را گرفته تکه تکه های قلب و روحم در جنوب باقی مانده و تنها کالبدی خسته با خود جابجا میکنم اندکی از قلبم در حسرت و اندوه در جاده های طلائیه است... تکه ای دیگر بر خاک های بهشتیٍ شلمچه.... صورت قلبم بی تاب نوازش مهربان گونه خاک های شلمچه است شلمچه ی من بوی حســـــــــــــین میداد بوی درٍ سوخته میداد.... این صدای تپش قلبم نیست درحسینه ی دل سینه زنی ست
By Ashoora.ir & Night Skin